loading...

آئین مستان

متن روضه شب هشتم محرم علی اکبر , متن روضه شب هشتم محرم , علی اکبر , متن روضه علی اکبر , شب هشتم محرم , روضه شب هشتم محرم علی اکبر , روضه شب هشتم محرم , روضه علی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2214 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1734 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1280 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 689 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 627 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 603 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3489 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6702 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2835 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3801 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3236 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3562 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4135 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3672 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7256 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4947 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5887 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4364 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5533 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4177 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 910 زمان : نظرات (0)

حسین سازور

 

می کشم خویش رابه روی زمین

 گاه برسینه گاه برزانو

ای عصای شکسته بعدازتو

کمکم کرده بیشترزانو

گفته بودی زمان پیری من

آب هم دردلم تکان نخورد

همه باباهاآرزودارن بچه هاشون بزرگ شن جوان باشن وقت پیری عصای دستشون باشه،یاآرزونکن خدابهت پسربده یااگه پسردادش بایدهی بسوزی هی بسازی..." هی بسوزی هی بسازی..." به امام زمان راست میگم یه دفعه که تب میکنی بابات صددفعه میمیره وزنده میشه،یه ساعتی دیر میای خونه مادرت میخواد جونش ازبدنش مفارقت کنه،هی میاد دم در،هی برمیگرده پسرم نیومده،اینقدرپدرومادراتونو عذاب ندید،عبدباشیدبرای پدرومادر والله من دارم راست میگم،خدارو شاهدمیگیرم نمیخوام نصیحت کنم مال نصیحت نیستم من،میخوام چیزی گیرت بیاد،آقازاده،شازده پسر درشتی اگه بکنی به نه نه بابات خدانمک حسین ازت میگیره؛اونوقتی هرچه دست وپابزنی فایده نداره،حالامادراتون زودگریه میکنن برای جوانانشون،اماوای ازوقتی که باباگریه کنه میفهمی تورو به امام حسین میفهمی من چه میگم؟

گفته بودی زمان پیری من

آب هم دردلم تکان نخورد

تاتوهستی وتاعمویت هست

 باد حتی به دختران نخورد

بچه هاامشب بلندبلندگریه کنید، بلند بلند گریه کنید،به چندتاعلت اولا مجلس جوان باید پرشورباشه،ولی علت مهمش اینه شماهابلندبلندگریه کنیدآخه کربلااونابلندبلندخندیدن به اربابمون حسین هی میگفت:ولدی" خیلی ابی عبدالله داشت ضجه میزد نامردا اینقدر باخندشون حسین مسخره کردن

خواستم روی پای خودخیزم

بازهم باسرم زمین خوردم

کمرم رابگیر،کمرم را بگیر...مانند

چادرمادرم زمین خوردم

)همه تقصیرتوست سمت حرم

کِل کشیدند بعدخندیدند)۲

بعدپنجاه وچندسال اینجا

عاقبت قدعمه رادیدند

) زحمت مجتبی و بابایت

رفته بربادغصه ام کم کن)۲

پیش این چشم های نامحرم

 معجر عمه را تو محکم کن

ازپسرهاجگردرست شده

 ازجگرهاپسردرست شده

چقدربعضی ازابیات این شعرکه کنایه ای میدونم میفهمی چون تربیت شده روضه امام حسینی

چقدرباغبان خمیده تا

پیش چشمش ثمردرست شده

وقت نقاشی سرزلفت

شاهکارهنردرست شده

قدکشیدی زیرسایه ی تو

بهرعمه سپردرست شده

وقت جان دادن جوان انگار

دردهادرکمردرست شده

باتماشای دست وپازدنت

قتله گاهِ پدردرست شده

بهریک پیرمردزمین خورده

چقَدَر دردسر درست شده

بین چقدرقشنگ معناکرده من میخونم بعدا خودت میفهمی معنایش چیه

ازعلی ِحسین بردستش

صدوده تا پسردرست شده

زود عباس با عبا آمد

کاربه دست قمردرست شده

عمه مضطر شده ز جا برخیز

حرف معجرشده....

خواستم تابغل کنم بدنت

 ریخت از لایه پنجه ها،تنت

 آبرویم میان لشکررفت

روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - می کشم خویش را به روی زمین -  حاج حسین سازور 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1662 زمان : نظرات (0)

 حاج حسن خلج

 

لشكر دارند به هم میگن:حسین زمین خورده، حسین زمین خورده

رو جسم اكبر اُفتاده، انگاری كه مُرده، انگاری كه مُرده

یه وقت دیدند یه خانم داره میدوه، هی به سرو سینه میكوبه، هی میگه: خدا بی برادر شدم، خدا عزیز برادرم رو كشتند، اومد از پشت سر شونه های ابی عبدالله رو گرفت، حسین پا میشی یا نه؟ از مادرم یاد گرفتم، اگه الان بلند نشی گیسوانم رو پریشان میكنم. بلند شد ابی عبدالله شروع كرد حرف زدن

پاشو ببین شكستم

داره می لرزه دستم

بعد یه عمر آخرش

خودم چشات و بستم

یه وقت ابی عبدالله به خودش اومد گفت:عجب توقعی از بچه ام دارم

نظم تنت به هم ریخت

فَـقَـطَّـعوهُ بِـالسُّیـوف اِربـاً اِربـا

نظم تنت به هم ریخت

چه خاكی شد بر سرم

ببین دارن می خندند

به اشكای خواهرم

خون ریخت روی صورت عقاب(اسب علی اكبر)، عقاب نفهمید كجا داره میره، یه عده زن های جراح آورده بودند،انتهای خیمه های لشكر دشمن كارشون بخیه بود.

زن های لشكر عدو، خدایی نامردند، خدایی نامردند

دور تن یوسف من، هلهله می كردند، هلهله می كردند

گرگ های كوفه كردند، بچه ام رو تیكه تیكه

خونه دل از دو چشمم، میرزه چیكه چیكه

هر كی صدای من رو میشنوه،به چشماش التماس كنه، چند قطره اشك، هدیه كنید، به روح همه انبیاء،اولیاء، هدیه كنید به روح خانم زهرا سلام الله علیها، هدیه كنید به روح همه ی گذشتگان از شیعیان و  محبین امیرالمؤمنین علیه السلام، پدرها، مادرها، اونایی كه این روضه رو شنیدند، گریه كردند، گریوندند:سر علی رو گذاشت رو زانوش، دلش آرام نگرفت، سر علی رو چسباند به سینه اش، دلش قرار نگرفت.آی مردم چه كرد؟سر رو گذاشت روی خاك های گرم كربلا، خم شد صورت رو صورت علی، حسین......

روضه شهادت حضرت علی اصغر (ع) شب هفتم محرم - پاشو ببین شكستم -  حاج حسن خلج 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2437 زمان : نظرات (0)

حسین سیب سرخی

 

گریه نکن پشت سرم، ابراهیم کربلا

گریه نکن تا که بره اسماعیلت به منا

در نجف شد عقیق یمنی

العطش قد قتلنی

یکی میگه که پیمبر ، یکی میگه خود حیدر

یکی داره می گه بزنید علی اکبر

 و فدیناه بذبح  عظیم

کاشکی بابات بود و می دید، زخم ابروی منو

کاش مادرت بود و می بست، زخم پهلوی منو

گوشه ی میدون نوحه خونه منی

العطش قد قتلنی

یکی میگه که پیمبر ، یکی میگه خود حیدر

یکی داره می گه بزنید علی اکبر

و فدیناه بذبح عظیم

جمع می کنیم پیکرتو دونه دونه از زمین

روضه گرفتن مدینه، لیلا و ام البنین

غیر عبا نیست بخدا كفنی

العطش قد قتلنی

یکی میگه که پیمبر ، یکی میگه خود حیدر

یکی داره می گه بزنید علی اکبر

و فدیناه بذبح عظیم

سینه زنی شور شهادت حضرت علی اکبر(ع) شب هشتم محرم - گریه نکن پشت سرم، ابراهیم کربلا - حسین سیب سرخی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1301 زمان : نظرات (0)

مجید بنی فاطمه

 

السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی جمیعا سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکمالسلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین 

یم فاطمی دُرّ سرمدی، گل احمدی، مه هاشمی

ز سرادقات محمدی طلعت ظهور جلالتی

به سما قمر، به نبی ثمر،  به فاطمه در ، به علی گهر

به حسن جگر، به حسین پسر چه نجابتی چه اصالتی

 به مَلک مَطاع ، به خدا مُطیع ، به مرض شفا  به جزا شفیع

چه مقام بندگیش منیع به چه بندگی و اطاعتی

خم زلف او چه شکن شکن به مثال نقره ی خامِ تن

سپری بکتف و کفن به تن، بچه قامتی چه قیامتی

همه رفتن میدون اما علی اکبر،با یه تشریفاتی فرستاده شد، بعد از اذن میدان از بابا اول جایی که بر ِ، روی عشق و عاطفه، اول جایی که زانو میزنه علی اکبر جلو عمه جانش زینب ِ

ز جلو نظر سوی قبله گه ، ز قفا نظر سوی خیمه گه

که نمود شه بقدش نگه ، به چه حسرتی و چه حالتی

ز قفا دو زن شده نوحه گر، یکی عمه گفت و یکی پسر

که نما به جانب ما نظر، به اشارتی و نظارتی

دل کندن از اولاد خیلی سخته،امشب شبِ جووناست،امشب من آروم میگم، تو بلند بلند نوکری کن،امشب باید برا جوان مرده داد بزنی، علی اکبر جوان بوده، از علی اکبر جوان تر،مادرمون بوده،مادرمون هجده ساله بود،بین در و دیوار،هر وقت با عمو عباس حرف میزد،میگفت:عمو کاش من بودم توی کوچه،گردنش رو می شکستم، حالا داره میره میدان میگه:میخوام انتقام سیلی مادرم رو بگیرم،اشبه الناس، خَلقاً و خُلقاً و منطقاً به رسول الله است.نگاهش،افکارش،دیدش مثل پیغمبر ِ، تا دلش می گرفت می گفت:علی اکبرم بیا جلو من راه برو، نمیدونی چقدر کیف داره،آدم ببینه جوونش جلوش راه میره، آی جوونا وقتی جلو باباتون راه میرید،درست راه برید،اگه خسته و مریضی،پات درد می کرد بروت نیار،بابا ببینه زود دلش میگیره،میگه دردت به جونم، دردت به جونم عزیز دلم. پدر محبتش محبت پنهان ِ، مادر دلش تنگ بشه میاد بغلت میکنه، پنجاه سالت هم بشه بغلت میگیره،میگه بچه ی من ِ، ولی تا یه سنی بابا بچه اش رو بغل میگیره، از اون به بعد میگه دیگه روم نمیشه،بچه ام بزرگ شده، آی جوونا نکنه یه وقت با باباتون درشت صحبت کنید، یه وقتی دلش رو شکستی نصف شب میاد بالا سرت میگه پسرم تو خبر نداری هی می بوستت برات دعا میکنه، صبح بلند میشی دوباره درشتی میکنی،اما بابای شما کیف میکنن، همچی که میری خونه می خوابی میاد بالا سرت میگه خدا ممنونتم، بچه ام نوکر حسین شده، بچه ام سینه زن حسین شده،حالا ابی عبدالله علی اکبر تا عرض کرد بابا اجازه میدی برم میدان؟ فرمود:علی جان زود برو، همچی که داشت میرفت حسین رو احساس پدریش یه نگاه کرد گفت علی جان بابا صبر کن، بله بابا جان، علی جان حالا که میخوای بری برو، اما یه مقدار بیا جلوم راه برو، یه مقدار راه برو میخوام خوب قد و بالات رو ببینم.

پیشِ چشمان پدر تا که مُعَمَم می شد

پیشِ چشم همه پیغمبر اکرم می شد

خَلقاً خُلقاً اگر حضرت خاتم می شد

پیش جبریل علی نیز مجسم می شد

همه دیدند پیمبر نَسَبی غالب را

اشهد ان علی ابن ابی طالب را

باد وقتی که به هم یالِ عقابش می ریخت

چقدر بوسه فرشته به رکابش می ریخت

آتش انگار که از رَدِ شتابش می ریخت

هرچه سر بود همه پیش جنابش می ریخت

لشگر انداخته اینجا سپرش وقتی اوست

ملک الموت شلوغ است سرش وقتی اوست

ناگهان پر بر انداخته و می آید

زلف بر شانه اش انداخته و می آید

مست از خیمه برون تاخته و می آید

تیغ مانند علی آخته و می آید

باز او نادِ علی تیغ به کف می خواند

چند بیتی رجز از شاهِ نجف می خواند

تیغ را روی سپر تا که به هم می کوبد

مُشت بر سینه عمو پیشِ حرم می کوبد

همچی که زدتودل لشکرهمه به سینه میکوبیدند،جانم علی اکبرببین چقدقشنگ داره شمشیر میزنه مثل علی تودل میدون لشکرمیزنه.

مثل مولاشده شمشیر دو دم میکوبد

میزنداکبروعباس الم میکوبد

اهل این طایفه دررزم بهم میمانند

ماهمه بنده و این قوم خداوندارند

گلدی میدانه پریشان الدی

بوعلی بن حسیندی نجه طوفان الدی

باختیلارضربه سینی آمینی حیران الدی

هرطرف گدی آتی جمع پریشان الدی

مرحباباخ علی ان حضرت سلطانه ددی

باختی میدانه ابولفضل علی جانه ددی

یک طرف چشم پدر،چشم حرم دنبالش۲

یک طرف لشکرسیراب به استقبالش

مرکبش دیدکه خون لخته چکیداز بالش

سراوخم شدو افتادبه روی یالش

زخمی شد..این اسب تربیت شده است..زودمیگذرم..این اسب آموزش دیده است میدونه وقتی صاحبش ،کسی که سوارشه دست روگردنش میندازه بایدبرگرده سمت خیمه ها،فرقش بازشده دست انداخت گردن اسبش،این خون سرحضرت جلو اسبوگرفت..خیال کردی برد سمت خیمه ها...

مرکبش سوی حرم نه!!سوی شامی ها رفت

دیدبابا پسرش سوی حرامی ها رفت

عوض اینکه اسب سمت خیمه بره رفت وسط دل دشمن...خدا نکنه بابادست وپازدن بچشوببینه..یه جمله بگم خدا نکنه بابای آدم ببینه آدم داره کتک میخوره..هی خودش و به آب وتاب میزنه ..حسین یه وقت دید علی رو دوره کردن،ازصبح هرکی روزمین افتاد اباعبدالله تنهایی آوردش توخیمه ی دارالحرب..اما من نمیدونم بابدن علی چه کردند حسین عبا پهن کرد..

یادت باشه هیچ کی زمین خوردن علی روندید،اما همچی که فاطمه روپهلوشوشکستن همه زمین خوردن، علی رودیدن.هیچ کی زمین خوردن حسین رو ندید.همچی که علی افتاد..دیدن حسین هی میخورد زمین هی بلندمیشد.ولدی....علی...شعربخونم برات

پدرش آمده خودرا سر زانوبکشد

آمده دادکشددست به گیسوبکشد

باید اوخم شودو نیزه ز پهلو بکشد

یاکه یک تیغه ی جامانده ز ابروبکشد

همچی که اومدکناربدن علی دست انداخت سرشوبالااورد،دیدبچش داره به سختی نفس میکشه ...نفس بکش پسرم...صورتشوروصورت علی گذاشت..خدانیاره به بزرگ آدم بخندن ..صدازدعلی جان تاحالاندیده بودم پاهاتودرازکنی جلومن..!علی جان بلندشوببین لشکر داره به من میخنده...حسیین...حسییین...همچی که گریه میکردتو اوج غم..میگه چته؟میگه داغونم.میگه یه سر برو خونه مادرت میگه مادرندارم،میگه بروسرقبرش دعات کنه آروم میشی..میگه چیزی نمونده بودحسین جون بده بالاسر علی اکبر.آی جووناهمچی که امام حسین گریه میکرد اینا هلهله میکردن.دلش شکست هی میگفت ؛ولدی میوه دلم.یه وقت دید یه دست مهربون..شبیه دستای مادرش رو شونشه،برگشت دیدخواهرش زینب.آی غیرتیها..آی ناموس دارا...ببخش من این یه بیتومیخونم..یه مرتبه ناله‌ی حسین بلندشد

خیز و ازجا آبرویم را بخر

عمه را ازبین نامحرم ببر

همچی که امام حسین علیه السلام یه خورده که آروم گرفت. میخواستن بدنوبرگردونن دیدن عباس وایساده  داره نیگا میکنه..جووناگفتن عمو پس چرانمیای کمک علی روببریم گفت شمابدن پسر روببرید من میخوام زیربغلای بابای داغ دیده رو بگیرم...وقتی علی قدم میزدحسین یاد جدش می افتاد ،وقتی حرف میزد،تا وقتی که بودحسین یاد جدش می افتاد،اماشهادت علی حسین رو یادمادرش انداخت.همچی که اومدگفت:پسرباپهلوت چه کردند باصورتت چه کردند..؟کیه این علی اکبر؟!!حضرت آیت الله شوشتری میفرمودندکه استاد ماست در عالم مکاشفه یا عالم رویا.حضرت علی اکبر رو دیدند فرمودندکه چرا دوستا..عاشقا..شیعیان..از من چیزی نمیخوان!؟ همه کارای یه پدر دست پسربزرگه.هرکاری امشب داری به علی اکبربگو...هااا..بگو یا علی اکبردستم خالیه ،؛من شمارو دوست دارم،من مادرتونودوست دارم،باباتونو دوست دارم،من برا اون خواهرکوچیکت میمیرم،نذار تواین شلوغی های دنیا گیر کنم.تویه کاری برام بکن.من عرضشو ندارم،ولی منم قول میدم،شعبه های حرم شما این هیئتاست نه اینجا!هرجا که میگن حسین...یاحسین درست..میرم اونجا.تو،؛!حسین جان مبدل السیئات بالحسناتی،تویه نگاه بکنی همه بدیهای عالم و تبدیل به خوبی میکنی.آقا....آقازاده...!؟خداروشکر امشب،شب جمعه نیست.،چون شب جمعه بود نمیشد روضه علی اکبرو اینجوری خوند.ولی یه چیزی بهتون بگم بچه ها..علی اکبر زمین خورد صدای شیون از این خیمه ها بلند شد،میدونی که گریه کن هرچقدر زینب عاشق حسینه.یادت باشه سکینه عاشق علی اکبربود،،.خدایا به حق علی اکبرعاقبت هممون رو ختم به خیر کن.. (الهی آمین)هیچ خیری بالاترازشهادت نیست خدایا عاقبت ما را به شهادت ختم کن.. (الهی آمین).

روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - یم فاطمی دُرّ سرمدی، گل احمدی -  مجید بنی فاطمه 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1178 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

 

خیلی برات زحمت کشیدم

تو قد کشیدی بی من خمیدم

خزون شده باغ و بهارم

بردی همه صبرو قرارم

حرفی ندارم

عمه برات عمامه بست

رقیه موتو شونه کرده

لیلا میگه خدای من

علی اکبرم دوباره برمیگرده

صدا بلندشد "ابتا علیک منی السلام"

منم رفتم، خداحافظ

خودشو رسوند سر علی رو روزانوگذاشت دلش آرام نگرفت سرعلی رابه سینه چسبانید دلش قرارنگرفت؛سروگذاشت روی خاکهای کربلا خم شد صورت رو صورت علی...

باکشتنت قبرم رو کندن

علی خوابیدی؟!

به بابای پیرت میخندن

چشماتو وا کن من باباتم

 دل نگرون عمه هاتم

رسیدیم به مصیبت آن مصیبتی که هم حسین بهش گریه میکنه هم علی اکبر براش ناله میزنه هم امام زمام هرروز صدای ضحش بلنده ؛مصیبت کدوم مصیبته ؟!

پاشو نذار عمه ی توبمونه بین خیل لشگر

پاشوببر خواهرمو ازبین نامحرمان

 به سمت خیمه اکبر

علی ... علی ...

الحمدالله قلبت شکسته ی حسینه؛الحمدالله چشمت منقلب علی اکبره؛ الحمدالله دلت آتیش گرفته برای غربت ارباب،داری میسوزی "ان للحسین فی قلوب المومنین حرارة المکنونه لاتبرد ابدا "

شکاف پهلوتو  که دیدم

 نعره وای مادر کشیدم

این بدنه تو یا که زهراست

مادر من در تو هویداست

آه و واویلا

رسیدم به آن نقطه ی  تیر خلاصش

چی شدعلی که صورت تو هم

مثل مادر من کبودی دیده

مگه کربلا کوچه داره ؟مگه تو کربلا راه کسی رو میبندن؟!

چی شد علی که صورت تو هم

مثل مادر من کبودی دیده

میدونی چرا صورتش کبودشد؟! بایدبگم؛ مجبورم...خون چشمهای اسب رو گرفت اسب رفت تودل لشگر؛رفت تاعمق خیمه های لشگردشمن؛اون انتهای خیمه ها خیمه های زنهایی بود که برای جراحی اومده بودن؛ برای پانسمان اومده بودن؛ خیلی هم بد کینه بودن؛اینها حربه نداشتن بادست افتادن به جون علی اکبر،دیدن نمیشه رفتن مقراض آوردن...

چی شدعلی که صورت تو هم

مثل مادر من کبودی دیده

تنت چرا روی این خاکها اینجوریه

عشق بابا از هم پاشیده

حسین... حسین

خودشو رسوند،دید هرکاری میکنه نمیتونه این بدن رو جمع کنه،برگردونه،ایستادسمت خیمه ها فریاد زد: جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بردرخیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم

علی رابر در خیمه رسانم

بگویید مادرش لیلا بیاید

تماشای قد اکبرنماید

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - خیلی برات زحمت کشیدم -  حاج حسن خلج

دانلود بخش دوم

روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - خیلی برات زحمت کشیدم -  حاج حسن خلج

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1584 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

 

تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید

 دادی زدیم وفضل خدایش به ما رسید

 مارا نوشته اند شکار کمند یار

شکر خدا که زلف رهایش به ما رسید

کعبه نبرد و قسمت ما کربلا بود

 سنگش به دیگران،طلایش به ما رسید

حتی برات مشهد ما دست کربلا بود

سهمیه ی امام رضایش به ما رسید

دستور داده ست به ما "فابک للحسین"

سلطان طوس توصیه هایش به ما رسید

اگر چه گرسنه کشته شد وتشنه ذبح شد

اما همیشه آب وغذایش به ما رسید

تشنه رفت شیعه تشنه نمونه،شیعه باید تشنه معرفت باشه

زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید

اجر طواف کر ب وبلا یش به ما رسید

گفت در عالم مکاشفه دیدم آقا زخماش خوب شده؛گفتم آقاجان بحمدالله زخماتون خوب شده؛فرمود:گریه دوستامون بر مصائب ما مرهم زخم های ماست اما این زخمایی که اصلا خوب نمیشه هر چیم گریه کنید؛کدوم زخم؟اون زخمی که تو جیگرمه داغ علی اکبر امشب شب،شب جووناس...علی اکبر راهی شد،محاسن رو ابی عبدلله رو دست گرفت رو به آسمان" اَللّهُمَّ اشْهَدْ، فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلامٌ اشْبَهُ النّاسِ خَلْقا وَخُلُقا وَمَنْطِقا بِرَسُولِكَ صلّی اللّه علیه و آله وَكُنّا إِذَا اشْتَقْنا إِلی نَبِیِّكَ نَظَرْنا إِلی وجهِک"خدایا تو شاهد باش یک جوانی را فرستادم بسوی مردم که خَلقاً ، اخلاقن، همه جوره شبیه پیغمبر توست،هروقت دلمون برای پیغمبرت تنگ میشد به چهره علی نگاه میکردیم.میگفتم علی اکبر راه برو بابا،حرف بزن،بخند"انقدر نورانی و چهره ی جذاب بنی هاشمی داشت،وارد میدان شد،همه تکبیر گفتند؛ سبحان الله گفتند؛لشکرا ! دشمن ! یه عده هم پیغمبر خدا رو دیده بودند،گفتند:ما با پیغمبر خدا نمیجنگیم.ابن سعد ملعون آمد جلوی لشگر،گفت:این کیه؟خودش رو معرفی کرد علی اکبر"انا علی بن حسین بن علی،نحن  وبیت الله اولی بالنبی"تا رسید به رجز خوندنش امام حسین خیلی دلش سوخت؛فرمود:خدا نسلتو قطع کنه.تشنگی بیداد کرده؛علی اکبر و خانم حضرت زینب و آقا قمر بنی هاشم و امام حسین جان- عالم به فداشون-سهمیه آبشون رو به بچه ها دادند،رمقی نداشت رو اسب نشسته بود؛حداقل حرکت رو انجام میداد؛وقتی بهش حمله میشد تا لحظه ی آخر عکس العمل نشون نمیداد،یه عده نگاه میکردند چرا تکون نمیخوره،نوه ی علیه،از کشته پشته ساخت؛برگشت  خدمت بابا" یا ابَ العطش قد قَتَلَنی"تشنگی کشت منو..." وثقل الحدید اجهدنی" زرهم سنگینه...بعضیا فرمودند:ابی عبدالله فرمودند:"هاتِ لسانِک" زبونتو بیرون بیار،در دهان بابا بذار؛زبان در دهان بابا گذاشت یه موقع دیدند علی سرشو پایین انداخت؛دید بابا تشنه تره

والا علی اکبر،زیبا علی رعنا علی غوغا علی اکبر

باد موافق را باگیسویش انداخته ازپا علی اکبر

اصلا به جای زلف،پیچیده دور سر شبه احیا علی اکبر

با تیغ ابرویش جمع عدو را میکند منها علی اکبر

یا مَظهَر الوالی یا مصطفی یا مرتضی و علی اکبر

پس خَلقا و خُلقا پیغمبری گویاست پس گویا علی اکبر

"اَلدهرُ یومان" است امروز علی اصغر و فردا علی اکبر

با بازِ دنیا و می بُرد هر لحظه دل از بابا علی اکبر

بعد از تو بابا گفت ای خاک عالم بر سر دنیا علی اکبر

این آخر روضه س مثل علی اصغر شده حالاعلی اکبر

حالا چی کار کنه حسین جوونا شما کمک کنید

بین هوا مانده...

 هر جوری کرد بدن رو بلند کنه یه مقداری از بدن رو بلند می کرد یه قسمتی دیگر رو زمین میماند، عبا را برداشت کنار بدن پهن کرد آیا میشه این بدن رو روی عبا گذاشت؟ ابی عبدالله از زیر بدن عبا رو رد کرد یه مقدار از بدن زیر عبا رد شد بدن رو برگردوند تو عبا

بین عبا مانده جسمی که زیر دست و پا مانده

مقتل چه خواهد گفت از یک جوان اربا اربای رها مانده

از آن جوانی که صوت اذانش در فضای کربلا مانده

وای از  دل ارباب ذبح عظیمش بعد ذبحِ در بلا مانده

فرقش اگر پاشیداین ارث بر پیشانیش از مرتضی مانده

بابا نگفتم ماه در حنجرش انگار یه ذره صدا مانده

یه نیزه ای تو گلوش فرو رفت

ای وای انگشتر از دست و دست از شانه های اوجدا مانده

تنها نه انگشت!تمام عضوها ی تن سوا مانده

بر جسم صد چاکش این سهم شمشیر است

سهم نیزه ها مانده...

چرا حیران شده مقتل؟!حتی دهان زخم هایش نیز وا مانده...

این جسم کامل نیست،از پاره های پیکراو چند تا مانده

یک تکه روی خاک،یک تکه هم بر نیزه و شمشیر جا مانده

بر خیز خوش غیرت ...

علی اکبر !هر موقع عمه جانت می خواست زیارت جدت بره من بودم عمو حسنت بود عمو عباست بود جدت علی هم بود عمه جانت توی هاله ای از برادرهاش تو تاریکی می اومد عباس زودتر شمع ها و مشعلا رو خاموش می کرد مبادا چشم کسی به دختر علی بیفته

برخیز خوش غیرت زینب میان یک ...

برخیز و رو به حرمله ی بد سیر مده

پنجاه سال زحمت ما هدر مده...

این بیابان جای خواب ناز نیست

ایمن از صیاد تیر انداز نیست

خیز بابا تا از این صحرا رویم

نَک به سوی خیمه ی لیلا رویم

این قدر این قوم نامرد بودند،وقتی ابی عبدالله داشت بدن را بر می گردوند به خیمه میگه دیدم یه دختر بچه دو سه ساله از خیمه بیرون آمد،دید دارن بدن علی اکبر میارن،دیدم دختر بچه گوشوارهای دُر،در گوش داشت،می گه دیدم هانی ابن بئیس ملعون از لشکر جدا شد تو جمع مشایعت کننده های علی اکبر با شمشیر این دختر بچه دو سه ساله را جلوی چشم حسین ..‌‌." غصه که یکی دو تا نیست ای وای ..."(برگردیم روضه علی اکبر)میگه دیدم انگشتر رو تو دهان علی اکبر کرد حسین لخته خون ها را بالا اورد،بیرون اورد دهان رو خالی از لخته خون کرد؛آرام پشت پسر زد هی گفت باباتو صدا بزن،آخرین نفس ها داشت می آمد هی صدا زد "ولدی" صدام بزن ... علی علی بابا" دیدن صورت به صورت علی اکبرش گذاشت،ای حسین

)پاشو عزیزم! ببین که دشمن

به گریه ی من داره میخنده)۲

پاشو عزیزم،بریم به خیمه

زخم سرت رو عمه ببنده

آخه عمه بلده خوب زخم ببنده،عمه از بچگیش اینقدر استخوان شکسته دیده، فرق شکسته دیده،پهلو شکسته دیده، بازوی شکسته دیده،ابروی شکسته دیده،گونه ی شکسته دیده،آی مادر...

حسین

دانلود بخش اول

روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید - حاج محمود کریمی

دانلود بخش دوم

روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم - تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید - حاج محمود کریمی

تعداد صفحات : 13

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 77
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 335
  • آی پی دیروز : 308
  • بازدید امروز : 2,935
  • باردید دیروز : 2,673
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 10,675
  • بازدید ماه : 71,876
  • بازدید سال : 1,281,800
  • بازدید کلی : 19,787,628